ﺁﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﮐﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ...
ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻭ ﻧﯿﺎﻣﺪﻧﺖ ﻭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ
ﻋﺎﺩﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺍﺷﮏ ﺑﺮﯾﺰﯾﻢ
ﻋﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺩ ﻣﺎ ﺟﻤﺎﻋﺖ
ﺟﻤﺎﻋﺘﯽ ﺷﻠﻮﻍ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﻭ ﻧﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﻫﺎﯼ ﭘﺮ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺟﻤﺎﻋﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﻮﺷﻪ ﺩﻓﺘﺮ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻫﺎﯾﺶ ﻭﺭﻕ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ
ﻣﺎ ﺟﻤﺎﻋﺘﯽ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﯿﻢ ﺍﻣﺎ ﻧﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﮔﺮﺍﻥ ﺷﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺨﺖ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮ ﻣﺎ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﻮﻥ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﻭ ﺑﺮ ﻭﻓﻖ ﻣﺮﺍﺩ ﻧﺒﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ......
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺁﻗﺎ
ﮔﻮﺵ ﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺑﯽ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﮐﻪ
ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺟﺰﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺟﻤﺎﻋﺘﻢ...
السلام علیک یا بقیه الله فی ارضه
«ای گشایندهی گرههای دشوار
ای شکنندهی ناملایمات و سختیها
ﺩﺷﻮﺍریها ﺑﻪ ﻗُﺪﺭﺕ ﺗﻮ ﻫﻤﻮﺍﺭ میشود
و با لطفت؛ اسباب هر کار فراهم»!...
خدایا!
به عظمت صحیفهی سجادیه
و به لطافت کلام معصوم (علیهمالسلام)؛
بزرگترین گرهی این زمانه را بگشا!...
ﺧﺪﺍﯾﺎ ....
ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺖ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﻡ؛
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ...
ﺍﻣــّـﺎ ﺩﻟﺨﻮﺷﻢ ﺑﻪ ﺻﻮﺕ ﺣﺰﯾﻦ ✧ﺁﻗـﺎﯾـﯽ✧ ﮐﻪ
ﻫــﻨﻮﺯ
ﺩﺭ ﻗﻨﻮﺕ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ :
**ﺭَﺑَّـﻨﺎ ﺷﯿـﻌَﺘَﻨﺎ ﻣـِﻨّﺎ **
گنجشکی که تازه جوجه هایش از تخم درآمده بودند ، پریشان و هراسان در پیشگاه امام رضا علیه السلام پر پر زد . لحظه ای به نگاه امام آرام گرفت ، پر زد و رفت .
امام رضا علیه السلام رو به یکی از اطرافیان ( سلیمان جعفری ) فرمودند : می دانی این گنجشک به من چه می گفت؟ ماری اطراف لانه اش می چرخید و از ترس جان جوجه هایش به من پناه آورده بود، این عصا را بگیر و ماررا از آن جا دفع کن.
سخت است که باور کنم به اندازه ی گنجشکی نمی فهمم که وقتی شیطان اطراف دلم پرسه می زند ، بی تامل و هراسان باید به امام زمانم پناه آورم...
سخت است که باور کنم معرفتم از گنجشک هم کمتر است که وقتی هجوم شک، خانه ی دل را برای یقین هایم می لرزاند ، باید به حریمش پناهنده شوم ...
یاصاحب الزمان خوش به حال گنجشک که می دانست شما امام او هستید ، یعنی همه چیز او هستید ...
نيايش زيبا از امام سجاد:
الهي
دردهايي هست که نمي توان گفت
و گفتني هايي هست که هيچ قلبي محرم آن نيست
الهي
اشک هايي هست که با هيچ دوستي نمي توان ريخت
و زخم هايي هست که هيچ مرحمي آنرا التيام نمي بخشد
و تنهايي هايي هست که هيچ جمعي آنرا پر نمي کند
الهي
پرسش هايي هست که جز تو کسي قادر به پاسخ دادنش نيست
دردهايي هست که جز تو کسي آنرا نمي گشايد
قصد هايي هست که جز به توفيق تو ميسر نمي شود
الهي
تلاش هايي هست که جز به مدد تو ثمر نمي بخشد
تغييراتي هست که جز به تقدير تو ممکن نيست
و دعاهايي هست که جز به آمين تو اجابت نمي شود
الهي
قدم هاي گمشده اي دارم که تنها هدايتگرش تويي
و به آزمون هايي دچارم که اگر دستم نگيري و مرا به آنها محک بزني، شرمنده خواهم شد.
الهي
با اين همه باکي نيست
زيرا من همچو تويي دارم
تويي که همانندي نداري
مهربانيت را هيچ مرزي نيست
اي تو خالق دعا و مالک روز جزا
" آمين"...
صحيفه سجاديه
سلام بر قائم
گاهی خودم را مثل یک کتاب ورق می زنم
مثل یک کتاب که فرصت ویرایشش به پایان نرسیده .
آخر بعضی فکرهایم نقطه میگذارم که بدانم بایدتمامشان کنم.
بین بعضی حرفهایم کاما (،)که بدانم باید کمی سکوت ادایشان کنم.
بعد بعضی رفتارهایم علامت تعجب وآخربرخی عادت هایم علامت سؤال.
خودم را هرچند شب یکبار ورق میزنم تافرصت ویرایش هست،حتی بعضی ازعقایدم را حذف میکنم اما بعضی راپررنگ...
°•°•یک روز این کتاب چاپ میشود و به دست من می دهند و فرصت ویرایش به پایان میرسد...
••و در درونم سکوتی فریاد می کند :
(اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا)
بخوان کتابت را امروز توبرای حسابرسی ازخودت کافی هستی...
( سوره إسرا : 14)
خدایا!
من همانم که گاه خندانم،
و گاهی گریان.
گاه شکرگزارم،
و گاهی درحال گله کردن.
گاه بنده ی توام،
و گاهی بنده ی خویش!
خدای همیشگی ام!
من مبتلا به گاه و بی گاههای همواره ام،
بیماری نامتعادل که همیشه به نسخه ی طبیب خویش عمل نمی کند!
اسیر خویشتنم؛
و گاه و بی گاههای اسارت گونه ام مرا در برگرفته است...
معبود آزاده ام!
تمام اين گاه و بی گاههای مدامم را،
ببخش...
به حق خدایی همیشه پایدارت...
الهی آمین
داشتم خواب می دیدم پیر شده ام... مثل همه ی مردم دیگر که پیر می شوند... اما...
نکته اینجا بود که تو هنوز نیامده بودی!!!
قرار هست پیر شوم و تو را نبینم؟؟؟؟...
حتی فکرش را هم نمی توانم بکنم...
چه کابوس وحشتناکی...
به نظر من این همه آدم که هر روز می میرند و تو را نمی بینند محروم و ناکامند
باید کاری کرد... باید برای آمدنت کاری کنم...
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى
اللّهم عجّل لولیک الفرج
لپ تاپم رو روشن کردم و افتادم توی کوچه پس کوچه های اینترنت.چندتاکوچه روکه دورزدم،یهو دیدم آژیرآنتی ویروس به صدادراومد،فهمیدم ویروس گرفته.سریع ویروس رواز بین بردم تابه سیستمم،آسیبی نرسونه ...کارم که تموم شد به حال خودم خندیدم.البته ازاون خنده ها"خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است"!
باخودم گفتم: کاش اینقدر که هوای لپ تاپت رو داری،هوای خودتم داشتی..کاش وقتی گناه میکردی و آژیر دلت داد میزدکه:خطر..خطر..!!
دلم به حال خودم سوخت...!!
تازه فهمیدم خیلی وقته گناهها، آنتی ویروس دلم رو هم خفه کردند..!نمی دونم چی بگم...!!؟
اما خوش به حال اونایی که آنتی ویروس دلشون اورجیناله و هر روز با وصل شدن به خدا آپدیتش میکنن.خوش به حال اونایی که هر شب خودشون روچک می کنن واگر گناهی ناخواسته وارددلشون شده با آنتی ویروس استغفار نابودش میکنن...
امروز،آنتی ویروس لپ تاپم بهم درس بزرگی داد:
یه آنتی ویروس جدید خریدم به نام " استغفار "
ازته دل گفتم:
"استغفرالله ربی و اتوب الیه...""
*********************
آیت الله بهجت (ره) فرمود:
هر وقت نیمه شب بی اختیار بیدار شدید، سریع نخوابید.
چون ملکی به اذن خدا شما رو بیدار کرده
تا با خدا هم صحبت بشی ...
اگه خیلی برات سخته بیدار شدن،
لااقل بلند شو بهشون سلام کن، بعد دوباره بخواب
زهد چیست؟
اى مردم، زهد عبارت است از
كوتاه کردن آرزو،
شكر هنگام نعمت
و كناره گيرى از محرمات.
اگر (جمعِ) اين سه واقعيت از شما دور شد، حداقل اينكه حرام بر صبر شما غلبه نكند
و به فراموشى شكر نعمت دچار نشويد،
زيرا خداوند به وسيله حجت هاى آشكار و روشن، و كتابهايش (...) جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است.
منبع:خطبه 80 نهج البلاغه