این شعر پاسخيست به شاهين نجفي به خاطر
اهانتي که به شير مرد صحرای کربلا کرده است.
چه کسی گفته است شاهینی؟
تو همان زاغ زشت بی دینی.
زاغکی در لباس انسان ها،
دلقکی در میان رپ خوان ها
نظر حق شده به تو چپ چپ،
آبروی تو رفت با این رپ
کافی است این همه کلام گزاف.
دهنت را ببند و شعر نباف.
این که توهین نمودی اش ای پست،
اخرين حجت خداوند است.
اخرين معصوم عالمین است او،
پسر شـاه* شاهان نجف است او.
امپراطور ملک دل ها اوست،
ما همه نوکریم… آقا اوست.
جلوه اش جلوه ی رسول خداست،
پرچمش نیز تا ابد بالاست…
مقتدای همه ست این آقا،
پسر فاطمه(س) است این آقا.
إهدنای نماز های من است،
انتهای فراز های من است.
عموي منجی جهان مهدی(عج) است،
حضرت صاحب الزّمان مهدی(عج) است.
صبح خورشید و شام مهتاب است،
چه کسی گفته صاحبم خواب است؟؟
کور دل، این تویی که در خوابی،
روی از این شام برنمی تابی.
حکم تو تا همیشه خاموشی است،
خوابت از نوع خواب خرگوشی است.
گنبد پاک اخرين خورشید،
این چنین نیست ای خبیث پلید.
نیست این عکس در تصور من
گنبدش را ندیده ای حتماً.
گنبد شاه من ز جنس طلاست،
شرف الشمس عالم بالاست.
الغرض، بغض من کماکا
(لعنت برشاهین نجفی)
«سَفَط» در لغت يعني: جامه دان که به شکل جوال يا مانند کدوي خشک ميان تهي باشد، سبد جامه. («لغت نامه ي دهخدا»، ج 8، چاپ جديد، ص 12052)
در حديث طولاني مفضّل است که، امام صادق عليه السلام فرمود:
«تَرَکِه ي جميع پيغمبران، حتّي عصاي آدم (ع ) و آلت نجاري نوح (ع) و ترکه هود (ع )و صالح (ع) و مجموعه ي ابراهيم (ع )و صاع يوسف (ع )و مکيال شعيب (ع) و آينده ي او و عصاي موسي (ع) و تابوتي که در اوست، بقيّه ي آنچه ماند از آل موسي (ع) و آل هارون که ملائکه بر مي دارند و زره داوود (ع) و انگشتري سليمان (ع) و تاج او و رحل عيسي (ع) و ميراث جميع پيغمبران و مرسلان در يک «سَفَط» است.»
«علاوه بر اينها عصا، انگشتر، بُرد، زره، عمّامه، اسب، ناقه، استر، الاغ و شتر سواري رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم و مصحف اميرالمؤمنين (ع) هم در اين «سَفَط» قرار دارد». («نجم الثّاقب»، باب دوّم، ص 25)
«رشيق»
از فرماندهان «معتمد»، خليفه ي عباسي بود. او به دستور معتمد همراه با صد مأمور ديگر براي دستگيري امام زمان (عج) وارد خانه ي امام عسکري عليه السلام شدند و همه ي حجره ها را گشتند تا به حجره اي رسيدند که در آن پرده ي سفيد آويزان بوده پرده را کنار زده، دريايي در آنجا ديدند که در وسط آن، کودکي سجّاده انداخته و نماز مي خواند.
«رشيق» به يکي از مأمورانش دستور داد که برود و آن کودک را بگيرد. آن مأمور تا به سراغ کودک آمد. در ميان آب غرق شد.
«رشيق» به ديگري دستور داد، او نيز در آب غرق شده امّا نجاتش دادند، حضرت با کمال وقار نماز را تمام کرد و سپس در پيش روي مأموران از حجره بيرون آمد. مأموران گويا چوب خشکي شده بودند. اصلاً نتوانستند کوچکترين آسيبي به کودک که حضرت حجّت (عج) بود برسانند.
همين موقع بود که حضرت مهدي (عج) غايب شد و غيبت صغري به وقوع پيوست.
(«حضرت مهدي (عج)، فروغ...»، ص 33)
ختم وصایت
در پشت حضرت مهدي (عج) علامتي مانند علامت پشت مبارک حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم است که آن را «ختم نبوّت» گويند، و شايد در آن حضرت اشاره به «ختم وصايّت» باشد.
(«منتهي الآمال»، باب 14، فصل 2، ويژگي 11)
2-دگرگونی اسمان و زمین
یکی دیگرازاموری که درآغاز رستاخیزبه وقوع می پیوندد عوض شدن زمین وآسمان ونظام حاکم برآنهاست. قرآن کریم می فرماید: "وعده الهی درآن روزتحقق می یابد که زمین به غیرزمین تبدیل می شود وآسمانها به آسمانهای دیگری مبدل می شوند وانسانها درپیشگاه خداوند واحد قهار ظاهر می گردند." (ابراهیم: 47)
این تبدیل ودگرگونی بعدازحوادثی است که درزمین وآسمان رخ می دهد؛ یعنی حرکت کوهها وصاف شدن زمین همگی مقدمه حشرانسان درزمین وآسمانی جدید خواهد بود. "به خاطربیاورید روزی که کوهها را به حرکت درآوریم وزمین را آشکارومسطح می بینی وانسانها را محشورمی کنیم واحدی را فروگذارنخواهیم کرد.) (کهف: 47) ودرجای دیگر می فرماید: (وازتو درباره کوهها می پرسند، بگو: پروردگارم آنها را متلاشی کرده برباد می دهد. پس زمین را صاف ومسطح وبی آب وگیاه رها می سازد؛ به گونه ای که درآن هیچ پستی وبلندی مشاهده نمی کنی. درآن روز همگی ازدعوت کننده الهی که هیچ انحرافی درآن نیست پیروی می کنند....." (طه: 105 تا 108)
منبع:
کتاب پاسخ به پرسشها و شبهات: مجموعه پرسشها و پاسخها از محضر استاد رضا محمدی در رادیو معارف، تهیه کننده: پژوهشکده تحقیقات اسلامی، قم: زمزمه هدایت،
1385
نشانه های شروع رستاخیز چیست؟
1-زلزله های فراگیر
2 – دگرگونی زمین وآسمان و نو شدن آنها
قسمت اول:زلزله های فراگیر
ویرانی این عالم مقارن با زلزله ای شدید است. شروع رستاخیز نیز با زلزله ای دیگر است. زلزله دوم بر خلاف قبلی ویرانگر نیست بلکه شروع یک نظام نوین وپی ریزی عالمی دیگر است.
این لرزشها باعث شکافته شدن زمین و احیاء مردگان می شود. قرآن می فرماید: "هنگامی که زمین شدیدا به لرزه درآید و بارهای سنگین خود را خارج سازد. (انسانها از قبرها بیرون می آیند.)" (زلزال:1 و 2)
در جای دیگر به این بیرون ریخته شدن اثقال زمین اینگونه اشاره شده است:"زمین آنچه را دردرون دارد بیرون می افکند و خالی می شود." (انشقاق: 4) این معنا در جای دیگر به این صورت مورد اشاره قرارگرفته است: "روزی که زمین از روی آنها شکافته می شود و به سرعت از قبرها خارج می شوند. این جمع کردن برای ما آسان است." (ق:44)
در جای دیگر به هردو زلزله اشاره کرده می فرماید: "روزی که زلزله ها همه چیز را به لرزه در می آورد و به دنبال یک زلزله، زلزله ای دیگر رخ می دهد." (نازعات: 6و 7)
تصاویر میلاد امام محمد باقر
از بقیه تصاویر در ادامه مطلب دیدن کنید
اول رجب، ولادت حضرت محمد باقر، شکافنده علوم ، بر شیعیان مبارک.
تولد پنجمین امام شیعیان است، امامی که همنام رسول خدا بود و پیامبر به واسطه جابر برایش سلام رسانده بود. این نوشته را به شکافنده علوم ،اولین استاد دانشگاه تشیع تقدیم می کنم ، باشد که شیعیانش در کسب علم و معرفت که راه آن حضرت است ، بیشتر گام بردارند.
نام محمد
لقب باقر يا باقرالعلوم (بدين جهت كه ایشان درياى دانش را شكافت و اسرار علوم را آشكارا ساخت)
القاب ديگرى مانند شاكر و صابر و هادى نيز براى آن حضرت ذكر كرده اند كه هريك بازگوينده صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است.
بقیه در ادامه مطلب
دیدار ملائکه
مرد هر روز به بیماری جدیدی مبتلا می شد. حالا علاوه بر تشنگی شدیدی که هیچ گاه سیراب نمی شد، کمرش هم دچار مشکلی شد و مجبور شد تا آخر عمرش بر پشت بخوابد و دیگر توان ایستادن نداشت. رنج و سختی مرد بیشتر و بیشتر شد تا جایی که دیگر حتی برای قضای حاجت هم قسمتی از بدنش را سوراخ کرده بودند.
برادر مرد بیمار به ملاقاتش آمد و در گوشه ای زانوی غم به بغل نشست. برادر با آستین پیراهنش آرام اشک هایش را پاک می کرد که مرد بیمار دید و پرسید: برادر جان! برای چه گریه می کنی؟
بقیه در ادامه مطلب
منتظرانی با طبق بهشتی
پدر قرآن به دست می نشست در اتاق و برای کودک که با بازیگوشی، در حال بازی کردن با اسب چوبی اش بود، آیات قرآن را تکرار می کرد تا چیزی در ذهن فرزندش بنشیند. او آرام و شکسته و بسته آیات را تکرار می کرد و کم کم سوره را حفظ می شد. فقط آیات قرآن نبود که در ذهن پسرک نشسته بود، بلکه پدر قسمت هایی از فقه و احادیث اهل بیت (ع) را نیز به کودکش یاد داده بود.
حالا پسرک بازیگوش، یازده ساله بود و برای خودش مردی شده بود. او در مجالس، بالای منبر می رفت و از دین خدا برای مردم سخن می گفت.
بقیه در ادامه مطلب