كسى كه در انتظار آن مصلح بزرگ است،
بايد در خود زمينه هاى صلاح را آماده كند
و كارى كند كه بتواند براى تحقق صلاح بايستد.
ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...
در بازی زندگی,
یاد می گیری,
اعتماد به حرفهای قشنگ بدون پشتوانه,
مثل آویختن به طنابی پوسیده ست....
یاد می گیری,
نزدیک ترین ها به تو گاهی می توانند دورترین ها باشند....
ياد مى گيرى که باید آنقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی تا بتوانی یک روزی تمام خودت را بغل کنی و راه بیفتی بروی ...
و در جایی که شنیده و فهمیده نمی شوی نمانی...
هر سال
بعداز محرم وصفر که میشه ،
به یاد سخنرانی حاج آقا امینی ، می افتم
که خطاب به مردم فرمود که
کبوتر بازها وقتی یه کبوتر از بازار می خرند ،
چند روزی بال و پرش رو می بندند ،
روی پشت بام خو نه بهش آب و دانه میدن ،
بعد چند روز
بال و پرش رو باز می کنند ، و پروازش میدن،
اگه اون کبوتر رفت و مجددأ برگشت روی همون پشت بام نشست ،
میگن هنر داره و رگه داره ، اما اگه برنگشت و رفت ،
روی پشت بام کس دیگه ای نشست ،
میگن بی هنر وبی رگ بود !
آقاجان
یـلـدای بـی تــــو
چــه تــبـریـکـی دارد؟
یک دقـیـقـه بــیـشـتــر نبودنت مــبـارک... !!!!
مولایم سلام
دمی که مرا به سویت خواندی ،مهربانیت مجنونم کرد ،ودمی که مرا از خود برانی خداکند که نیاید...
از زندگیم تنها لحظاتی رازیسته ام که باتو بوده ام ودعا کن نیاید لحظاتی برکه بی تو بگذرد ....
دعا کن تاآن دم یارای گام برداشتن داشته باشم که در مسیر تو باشم ولحظه ای که بیراهه رفتم خدا کند که نیاید ....
عشق راتنها زمانی تجربه کردم که اشکهایم رابه پای توریختم و کورباد دیده گانم اگر برغیر تو اشک بریزد ....
هر غم که بردلم هجوم آورد تو محرم شنیدنش بودی ونفرین بردلم اگردرمان غم هایش رااز غیر تو بجوید ...
دریغ برعمری که حاصلش غفلت از تو بود ودعا کن برمن عمری نگذرد که حاصلش غفلت و بی خبری از تو باشد ....
نوای «یامهدی»تنها نامی ست که در زیستنم بر من خوش است ونفرین باد برمن اگر غیراز این نام ،نام دیگری راخوش دارم ....
مولای من از تو می خواهیم دعا کن آن لحظه که بار سفر می بندیم ،کوله بارمان از محبت تو واهل بیت تو تهی نباشد و خداکند پرونده عملمان را سبزینگی امضای تو به انتها برساند ......آمین ...
*بسم الله الرحمن الرحیم*
یه وقتایی که دلم چشه صاب خونه رو دور میبینه
حالا یواشکی بگم ، با صاب خونه دعوام میشه و بیرونش می کنم
و میدونم که اون بیرون نمیره و همون طرفا سر ِ پیچ ِ حبل ورید یه گوشه ای ایستاده
و
داره نگام میکنه و خلاصه بگم هوای این مستاجر ِ ... رو داره
همون دله میگیره و این سر هوای نوشتن میکنه ولی همون دله ها ! پشتشو میکنه جفت پا محکم میکوبه رو زمین
که ن م ی ن و ی س م ! حالا هرچی التماس و اشک و آه و گریه که بیا جون ِ مادرت بنویسا همه ی کلمه ها بغض
میشن میمونن که این دل ِ ما زیادی لوس تشریف داره و شبیه ِ این بچه ها دست به سینه وایساده و میگه نمی
نویسم !
و منم خنده های همون صاب خونه رو که اون ورا وایساده داره نگام میکنه حس می کنم ...
پا میشم یه گل و شیرینی میگیرم ؛ گلا رو پخش میکنم تو سجاده و عطر ِ یاس و یه وضو و دو رکعتی نماز و برمی
گردم میبینم صاب خونه وایساده پیش ِ دلم و داره دست میکشه رو سرش که دل ِ عزیز یههوی هوای گفتن میکنه و
شروع میکنه به دل گویه گفتن و مرقوم کردن که بشه دل نوشت ...
1- دلم حرم الله است . بخوان اذن دخول را ...
2 - حالا خوبه اون صاب خونس ما باید مطیع باشیم : ) میگه فلانی نیاد فلانی نره ، میخ نکوب رو دیوار عکس ِ اینو
نزن و ... باس گوش کنیم ... !
3 / وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ (ق 16)
طرف شیخه.....
خشکه مقدسه ......
افراطیه .......
مثال :
تو یه جمع نشستند دارن غیبت میکنن و میخندن
یهو یکی میگه غیبت نکنید گناه داره بهش میگن برو تو هم با این شیخ بازی هات . . . .
یا....
همه دارن تو یه مهمونی با هم صحبت میکنن صدای اذان میاد
یکی بلند میشه بره نماز اول وقت بخونه 100 تا متلک بهش میگن . . . . .
مثال زیاده اما . . . . .
در جواب این عزیزان باید بگم که . . .
این انسانها که شما صد تا برچسب بهشون میزنین (شیخ......خشکه مقدس....و...)
اینا میخوان فقط گناه نکنن....
به خاطر خدای مهربونشون به خاطر امام غایبشون....
راستی شما هم یه کم فکر کنید
اخه بدجور غرق گناهید و بدتر از اون.....
به گناه عادت کردین.....
و براتون عادی شده .....
آدم صاحب خانه که داشته باشد،نمی تواند به درودیوارمیخ زیادی بکوبد.
نمی تواند خانه رامال خودش کند.باید اجاره ی خانه اش را هرماه بپردازد.
آدم صاحب کار که داشته باشد،بایدحساب کارش راپس بدهد.نمی تواند هرساعتی دلش خواست برود و بیاید.ونمی تواند هرطورخواست کارکند . آدم صاحــب زمان کـه داشته باشد . . شایدصاحب زمان،یعنی صاحب زمانهایی که تلف میشود,
باگناهان...با بیخیالی...
با توجیهات...
با......................یادمون باشددربرابر ثانیه هامون مسئولیم باید یک روزی به صاحبشان جواب پس بدهیم...
پس سلام صاحب زمانم
فردا دوباره نامه عملم را برایتان می آورند
دعا کنید لااقل زمان های تلف شده ام از یک هفته قبل کمتر شده باشد...
ان شاءالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
مولای ما
در هیاهوی آخرالزمان
تنها انتظار فرج
زنده نگهدارنده دل های ماست
برای ما دعا کن
از خدا بخواه در اسارت نباشیم
و فقط بنده خدا باشیم
و در بند خدا
که رمز آمدن توست
"اللهم عجل لوليك الفرج"