آیه بیداری خواندی آقا جان
و من کنار مخروبه بیدار شدم
در آسمان دلم برای وصال
واژه هایم فرو می بارند
بی دلیل بیا آقا جان...
زمانه دیگر تاب واژه تنهایی ندارد...
قصه هزار و یک شب دارد تمام می شود
نسیم، نفس کم آورده است
واژه ها
با اشک
فرو می بارند
بی دلیل بیا آقا جان
زهرا پاک روش
کار دیگری نداریم
من و خورشید،
برای دوست داشتنت بیدار میشویم
هر صبح!
اللَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِيحَةِ يَوْمِى هَذَا...
شبیه درختی که مجبور است یک جا بماند
پایبند زمین شده ام . . .
زمستان ها . . .
و بهار ها . . .
می آیند . . .
و می روند . . .
و مرا " ع ا د ت " داده اند به زندگی !
نه بندگی !
سبحانم؛
سال نو را تحویل می دهی
و من به پاس معاد تحویل می گیرم . . .
اما، خودمانی بگویم . . .
دل خوش ندارم
به این " ت ح و ی ل " ها . . .
به تمام این تغییر ها
تحویل جمعه را ترجیح می دهم . . .
اللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الفَرَج
سال به پایان رسید،
جمعه شد،
نیامدی.
دل خورشید هم گرفت...
جنس دل، از شیشهس
و با کوچکترین تلنگری خواهد شکست
منتظر امام زمان اهل دل شکستن نیست.
بیاین امروز کمتر به هم اخم کنیم...
سلام آقا!
با تمام بدیهایم دستم را رها نکن
تحویــل نمے گیــرم.. !!!
سالــهایے را ...
که بے حضـــور تو ...
تحویـــل مے شوند ...!
الّلهم عجّل لولیک الفَرج
بهار
با جای خالی تو
پاییز است در پاییز
آخرین روز اسفند هم دود شد
مثل تمام روزهای من
و هنوز
روز به روز
روی
روزهای نیامدنت،می آید
الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـرَجْ
سلام دوستان ...
ڪسي ایدیه امام زمان رو نداره ...؟
اگه داره بده ...
من بزارم تو پست هام ...
آخه فرنداش ڪمن ...
اصلا فرند نداره ...
مطالبش ڪامنت ڪه نه ...
لایڪ هم نداره ...
تا میاد تو ادلیستمون سریع بلاڪش میڪنیم ...
آخه افڪار ما ڪه جاي اون نیست ...
عیب نداره من با گریه مینویسم ...
تو با خنده لایڪ بزن ...
آخه من فڪرم ڪوتاهه ...
آدمهای بروز و روشنفڪر امروزي ، پست هاشون همه، جڪ اقوام و عڪس هاي مهمونیهاشونو ...
امان از غریبي ...
امان ...
بشنو صداي مهدي فاطمه این صدا 1400سال است .. ڪه آشناست ...
آیا کسی هست مرا یاری ڪند???
اللهم عجل لوليك الفرج
دلت تنگ یک نفر که باشد !
تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد ؛
و لحظه ای فراموشش کنی ،
فایده ندارد .... تو دلت تنگ است ،
دلت برای همان یک نفر تنگ است !
تا نیاید ... تا نباشد ....
هیچ چیز درست نمی شود ... !!
آقا جان...
مولا...
مهدی جان...
بیخیاله عشق های مزخرف و بی محتوای امروزی...
آقا ما تو را کم داریم و خودمان هم نمیفهمیم...
آقا جان بیا!!!
تا نیایی،تا نباشی...
هیچ چیز درست نميشود!!!
هیچ چیز درست نميشود!!!!!
در میان همهمه های شادمانه مردم به بهانه ی آمدن سال نو، چقدر دلم آرام است!
با خودم میگویم معنی سال نو چیست؟
مگر آمدن سالهای پیاپی بی شما، نشان از نو شدن زندگی ها دارد؟
بی حضور شما هر چند سال هم که بیاید، همه، همان کهنه سالهای دیروزند!
دلم شاد نیست و دلیلش را خوب میدانم. هنوز دلم عزاخانه ی مادر خوبیهاست. هنوز لباس مشکی ام زیباترین لباس این روزهای من است.
بگذار هرچه میخواهند بگویند هرچه میخواهند بخندند! اما روزی خواهند فهمید سالهای بی شما بودن جز حسرتی در دل و بارانی بر چشم ارمغان دیگری برایمان ندارد امام مهربانم
من عزادارم،عزادار مادرم و عزادار نبودن شما...
دیگر کافیست لبخندهای اجباری...
من و غم من زیباترین لحظه ها را خواهیم داشت میان اشکهای عاشقی...
به امید روزیکه صحرای دلم، با این باران اشکها، لطافت معرفت و اطاعت پیدا کند.