كجاست آن يوسف گمگشته ...
كجاست آن يوسف گمگشته ...

 

به روي نديده ات قسم چشمان عاشقم در پي واژه اي مي گردند تا نامت را صدا كنند ...

اما چه كند واژه ها و چه بي معناست هر واژه اي در برابر معناي وجودت ...

از مهرباني « م » مي چينم ...

از هدايت « ه » را ...

از دادگري « د » را ...

و از يوسف گمگشته « ي » را ...

و گاهي كه دلم به اندازه ي تمام غروب ها مي گيرد ...

و من از تراكم سياه ابرها مي ترسم ...

و هيچ كس مهربانتر از تو نيست صدا مي زنم ...

كجاست آن يوسف گمگشته مهرباني كه چراغ هدايت به دست در زمين دادگري كند ؟

كجاست مهـدي ... ؟

مرا در ياب ...

در انتظارت هستم و خواهم بود ... بيا ... بيا ...

مهديا دل شكسته ام را به تو مي سپارم ... دلدارم تو باش

« به اميد روز ظهور »

 



موضوعات: دلنوشته , ,
[ 28 / 6 / 1394 ] [ 14 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 720 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







آخرین مطالب
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )