مولای غریبم...
مولای غریبم...

… از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟
 از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟
 از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند
 که حتی دوستانت را از ظهورت می ترسانند؟
 از آنها که تو را به دور دست ها تبعید می کنند؟
 از آنها که تو را دست نیافتنی جلوه می دهند؟
 از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟
… از خود آغاز می کنم که اگر هر کس از خود شروع کند،
 امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو برگردم.
 یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم کریمانه چشم می پوشی؛
 می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛
 می دانم در همان لحظه ها،
 روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی.
من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان،
 دورادور مرا زیرا نظر داشتی
 آقای من ، مولای من ، یاورمن


موضوعات: دلنوشته , ,
[ 8 / 11 / 1393 ] [ 19 ] [ MOTAHAREE ] [ بازدید : 1234 ] [ نظرات () ]
مطالب مرتبط
نظرات این مطلب

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







آخرین مطالب
فطرس (1395/02/22 )
مولا (1394/11/20 )
یا... (1394/11/05 )
ای مسیح من... (1394/10/21 )
کبوترانه (1394/10/13 )